در واقع حقیقتی بزرگ که در روز دهم محرم 61 هجری در بیابانی بنام کربلا رخ داده خاطرهای را در وجدان ملت پدید آورده که با نوای اشعاری حماسی و یا نوحه سرایی به یاد و خاطرهی آن حادثه عواطفشان متلاطم شده و به خروش میآیند. جوش و خروشی که از درک عظمت حادثه مذکور و ظلمی که از امت بر فرزندان پیامبر امت رفته و نهایت ناجوانمردی دشمنان دین باعث میشود که روح جوانمردی و دفاع از حق حقیقت در وجود پنهانی شیعیان موج بزند و به این پیام که همراه با فطرت ایشان است باعث میشود که ارادههای مردمان از هر قشر و نسلی در برگزاری هرچه باشکوهتر این مراسم منسجم شود.
در سالهای اخیر اما با گسترش جمعیت جوان کشور و تحولات -عمدتاً تکنیکی- در عرصههای فرهنگی (همچون ظهور سیستمهای صوتی تصویری، همچنین رواج موسیقی پاپ) و تمرکز تبلیغ رسانهها مخصوصا رسانهی ملی روی شاخهای از هنر بنام خوانندگی و همچنین تکیه روی جلوههای بصری و موسیقایی عزاداری امام حسین(ع) توسط این رسانهها باعث شده تا کم کم جلوههای سمعی و بصری عزاداری ها بر محتوا و پیام اصلی این عزاداریها بچربد و این مراسم بیشتر تبدیل به نوعی عرصه ابراز وجود و رقابتها بر سر طول «علامت» و یا اشعار عاشقانه -که سخن از بازو و چشم و ابرو و هیکل و ...- شده است.
این آسیب فرهنگی-اجتماعی باعث شده تا مجالس عزاداری از «محوریت سخنرانی» به «محوریت مداحی» تغییر وضعیت بدهند به حدی که حتی در هیئات و مجالس معروف و قدیمی عزاداری امام حسین(ع) امروزه علیرغم تلاش فراوان دست اندرکاران مشاهده میشود که موقع سخنرانی جمع زیادی از جوانان در بیرون مجلس مشغول صحبت و بگو و بخند(؟!) هستند و موقع شروع مداحی به مجلس هجوم آورده و به دنبال یافتن جایی نزدیک مداح میگردند.
از آثار این تغییر وضعیت که امروزه حتی برخی از مراجع را هم وادار به اعلام موضع کرده، این است که مجالس تقریبا از پیام و محتوا رو به خالی شدن گذاشته است. جوانان کمتر از دلیل قیام عاشورا میدانند و بیشتر از شعرها و مداحیهای نوظهور میخوانند. کمتر از احادیث و شعارهای امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) در روز عاشورا حفظ هستند و بیشتر به به و چه چه حفظ هستند.
سبکهای نوظهور مداحی کم کم عرصه را بر مفاهیم اصلی تنگ کرده است و صدای بلند و محیط تاریک و فضاهای تخیلآمیز و عکسهای طویل و عریض جای شعارهای اصلی و واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی -که آثاری اجتماعی و عینی دارند- را گرفته و این یک خطر و آسیب جدی برای این مجالس است. تهی کردن مجالس عزاداری تهدیدی است که فرهنگ عاشورا را مورد تهاجم قرار داده است.
با دقت در این مراسم دیده میشود که حتی اشک که سرمایهی اصلی این مراسم بودهاست کم کم در حال رنگ باختن است و «تباکی» جای «بُکاء» را گرفته است.
خواننده این نوشته میداند که منظور از این نوشته تخطئه نیست بلکه هشداری است نسبت به آنچه که بههم خوردن تعادل شناخته میشود.
چرا «گریه» در مراسم عزاداری امام حسین(ع) کم شدهاست؟
در واقع میتوان پاسخ این سئوال را در خالی بودن خاطر شرکت کنندگان این مراسم را از اصل واقعه عاشورا دانست. اشعار و عزاداریها به واقعهای اشاره میکنند که در خاطر مخاطب وجود ندارد. واقعه عاشورا و داستان واقعی آن ریشهی اصلی اثر واکنش عاطفی مخاطبان در عزاداریها و مداحیها است در حالی که این ارتباط منطقی توسط بسیاری از دست اندرکاران حتی مداحان مغفول مانده است. مداحان بجای پافشاری به اصل واقعه عاشورا بیشتر به اشعار نوظهور و بی استناد و تحریک مستقیم مخاطبان با عباراتی بعضا عتاب آمیز و تند تاکید میکنند. این روند منفی باعث لطمه دیدن جدی مراسم سید الشهدا(ع) حتی بخش مداحی آن نیز بشود چرا که ریشه آسیب دیده، نتیجه ای بجز آسیب به شاخه و برگ نخواهد داشت.
به نظر میرسد وقت آن رسیده که مداحان برای جلوگیری از خارج شدن مراسم سید الشهدا(ع) از مسیر منطقی و اصیل و رسیدن به جایی که دیگر به خود ایشان نیز توجهی نشود، باید اقدامی اساسی کنند و از اشعار خلق الساعه و سطحی و بی محتوا و آهنگهای نوظهور و احتمالا نامشروع به سوی اساس واقعه عاشورا بازگردند و از روی کتب تاریخی معتبری که واقعه عاشورا را نقل کرده اصل واقعه را بازگو نموده و لطایف آن را برای مردم بازگو نمایند. امری که سالهاست مقام معظم رهبری روی آن تاکید می کنند ولی متاسفانه کمتر کسی به آن توجه نموده و اطاعت کرد. نمونه
اصلاح الگوی مراسم عزاداری و تقویت مبانی اعتقادی و مفهومی آن و جلوگیری متعهدانه از رواج بیبند و باری و رواج افسار گسیخته بدعتها در این مراسم وظیفهی همه دلسوزان و اصحاب فرهنگ و رسانه و بالاخص قشر فرهیخته مداحان است.